راگناروک ، با نام اصلی "راگناروک" ، محصول جدید Netflix است که افسانه های اسکاندیناوی را به درام نوجوانان معمولی تبدیل کرده است. چیزی شبیه Teen Wolf ، اما با شخصیت های Thor و Loki از مجموعه دبیرستان نروژی Thor. راگناروک در نورس باستان به معنای پایان جهان از طریق یک نبرد بزرگ است. نبردی که منجر به مرگ اودین ، ​​ثور ، لوکی ، تیر ، فریر و هیمدال می شود. پس از این نبرد ، جهان در آب غوطه ور است.

 

بهتر است ابتدا نگاهی گذرا به تاریخچه سری Ragnarok بیندازیم و سپس نگاهی گذرا به نقاط قوت و ضعف سریال خواهیم انداخت.

با ورود خانواده Sejer به شهر Edda (خانواده تا زمان مرگ پدر در این شهر زندگی می کردند) (طبق طرح این مجموعه ، شهر Eda آخرین شهر نروژ
بود که به مسیحیت گروید) ، وقایع تاریخ شکل می گیرد. شخصیت اصلی سریال مگن نام دارد که با برادرش لاریس و مادر تورید زندگی می کند. پسری ضعیف با عینک ، که در یادگیری ، نوشتن و خواندن متن بسیار دشوار است ، اما از رفتار او مشخص می شود که او قلبی مهربان دارد. در راه رسیدن به خانه جدید خود ، او به مردی که دارای صندلی چرخدار است کمک می کند تا از خیابان عبور کند. پس از آن ، یک زن عجیب پیشانی خود را لمس می کند و احساس ناشناخته ای را در او متبلور می کند. در ساعت ها و روزهای آینده اتفاقات عجیبی در بدن آهن ربا رخ خواهد داد. به نظر می رسد که او از هر لحاظ قویتر می شود و توانایی های عجیبی دارد. او می تواند خیلی سریع حرکت کند ، اشیا objects را به دورترین مکان ها پرتاب کند. او دیگر به عینک احتیاج ندارد ، چشمانی تیزبین ، بویایی بسیار شدیدی دارد و ناگهان قدرت های عجیبی در او ظاهر می شود و او را از یک فرد ضعیف به ابرقهرمان تبدیل می کند!

 

مگن یک پسر بور مرموز است که به سختی می تواند عصبانیت خود را مهار کند. برادرش لوریتز باهوش ، جذاب و کمی شوخ است. اینها دقیقاً شخصیتهای ثور و لوکی هستند. عموم مردم خیلی زود متوجه این موضوع می شوند. در قسمت اول ما شاهد یک درس تاریخ هستیم ، و نویسندگان مجموعه در این کلاس افسانه های اسکاندیناوی را به ما معرفی می کنند. در قسمت دوم ، مگنوس در می یابد که می تواند با غلبه بر نیروی جاذبه در هوا ، هوا را پیش بینی کند و یا حتی چکش را با نیروی خارق العاده حرکت دهد. موضوع تغییر آب و هوا می تواند پیش بینی های آخرالزمانی و افسانه های وایکینگ را با واقع گرایی به نمایش بگذارد. اما نویسندگان Ragnarok قرار نیست در مورد گذشته صحبت کنند.

شخصیت ها در فصل 2 هر ثانیه تغییر رنگ می دهند و از مقاومت ذهنی لازم برخوردار نیستند و حتی نمی توانید به اعمال و رفتار آنها اعتماد کنید. لحظه "مگن" نمی خواهد افسانه باشد و از خدا می خواهد که به تسلط بر قدرت خود کمک کند! و در سکانس بعدی التماس می کند تا قدرت خود را بازیابد! این مسئله باعث سردرگمی در طرح سریال شده است و شما نمی توانید هنگام تماشای سریال با هیچ یک از شخصیت ها رابطه عمیق برقرار کنید و حتی رابطه شخصیت ها نیز تصادفی و غیرقابل درک است. شاید سازندگان به همین دلیل این مشکلات را ایجاد کرده اند ، به طوری که هر شخصیت علاوه بر نقاط قوت ، نقاط ضعفی نیز دارد ، اما در عمل ، این مشکل به رابطه ای که با شخصیت ها برقرار می کنیم آسیب رسانده و خطی را که بیننده را به شخصیت های موجود در فیلم متصل می کند ، قطع می کند. داستان ... ... ...

اگرچه اکثر بازیگران این مجموعه بازیگران نروژی هستند که برای مخاطبان بین المللی ناشناخته هستند ، اما در آنها سین سین ماکودی لوند از دختر در وب و فریدوف S. فریدهایم نیز از این سریال هستند. لیلی هامر یک محصول نتفلیکس است.

برادر مگن ، "لاریس" ، در یک خلسه ، در فصل دوم نقش برجسته تری را ایفا می کند و به تدریج در داستان اصلی سریال ظاهر می شود و به یکی از شخصیت های اصلی داستان تبدیل می شود ، که باعث رویارویی بیشتر دو برادر خواهد شد در آینده و جالبتر کردن سریال با این حال ، بسیاری از شخصیت های فرعی در فصل دوم دستمزد کمی دارند و می توان آنها را از نظر غذا و حرفه های بی ربط که بیشتر وقت نمایش را پرداخت می کردند و حس کلی شغل را خراب کرد ، دید.

دیوید استاکستون ، بازیگر 21 ساله نروژی ، نقش مگن را بازی کرد که در اصل نماد (تناسخ مجدد) خدای رعد و برق ثور است. او موفق به نظر نمی رسید که در این نقش خیلی موفق باشد و اگرچه نقش او در سریال بسیار مهم است اما او نتوانسته شخصیتی را خلق کند که بتوانیم ارتباط زیادی با او داشته باشیم. جوناس استراند گراولی نقش لری برادر مگن را بازی می کند. در واقع ، او نماد لوکی ، خدای شر است. علاوه بر این ، هرمان تمرئاس به عنوان پسر جوتنار از خانواده جوتول از اساطیر اسکاندیناوی ناشی می شود. بقیه شخصیت های این مجموعه ، به ویژه شخصیت های جدیدی که در فصل دوم ظاهر می شوند (و همچنین سایر اعضای خانواده جوتول) ، هر یک نقش خدایان یا غول های اساطیر نورس را بازی می کنند. اما نکته منفی دیگر این است که ، به استثنای شخصیت مگن ، که برخی از ویژگی های ثور را نشان می دهد ، کمتر به قدرت خدایان دیگر توجه می شود ، یعنی به خصوص اعضای خانواده جوتول (به جز پدر کوچک) ، که یکی دیگر از نکات منفی این مجموعه است.

 

در حقیقت ، راگناروک نمونه های واقع گرایانه تری را نسبت به یک سریال فانتزی مانند گرگ تین ارائه می دهد. این مجموعه مفاهیم پوچ افسانه ای و پیش بینی های تغییرات آب و هوایی را ترکیب می کند. اگرچه "راگناروک" سریال چندان موفقی نیست ، اما او سعی می کند از این سریال استفاده نکند ذوب شده از ریوردیل. راگناروک مرز بین یک سریال بزرگسالان و یک سریال نوجوان است ، اما به نظر می رسد بیشتر به سمت مضامین نوجوان پیش می رود.

آی تی.

شخصیت های منفی داستان اعضای خانواده های نامیرا و ثروتمندی هستند که مانند آنچه در سریال "گرگ و گوسفند" دیدیم ، با خصوصیات شیطانی خود شهر را فتح کردند. تنها شخصیت عاقل و منطقی در تاریخ دختری آبی رنگ و مردود به نام ایزولدا است. او در واقع نقش جولیا استایل را در ده کاری که از شما متنفرم بازی می کند. در حقیقت ، راگناروک حسی از داستان واقعی کودکان نسل اینترنت را که با افسانه های ماورا طبیعی روبرو هستند ، منتقل نمی کند. به ویژه ، شخصیت ایزولدا یک کلیشه کامل است. این مشکل وقتی محسوس می شود که شخصیت او در قسمت اول کاملاً زودرس می میرد.

نتیجه ...

راگناروک ایده جالبی دارد و به نظر می رسد این داستان در فصل های آینده آینده روشنی داشته باشد. داستان فصل اول مرموز و جذاب است اما در فصل دوم که اسرار آشکار می شود ، داستان نمی تواند به اندازه فصل اول شما را مجذوب خود کند. بزرگترین مشکل طرح داستان ، رمان های قهرمانان با هم است که بی ربط و بدون هیچ گونه احساسی ساخته می شوند و یکی از بی اهمیت ترین قسمت های کل مجموعه به حساب می آیند. همچنین شخصیت های فرعی داستان بسیار سطحی هستند و اگرچه اپیزود کوتاه است ، بیشتر وقت اپیزود صرف اقدام ثانویه و گفتگوی بی ربط می شود و بیشتر نویسندگان نمی دانستند که چگونه این زمان کوتاه را پر کنند. ! به طور کلی ، راگناروک به دلیل تعداد کم قسمت ها ارزش دیدن دارد و می توان بدون در نظر گرفتن شخصیت های جزئی و در نظر گرفتن شرایط نهایی سریال ، به آینده امیدوار بود.