دیزنی اقتباس جدیدی از کلاسیک خود را با نمایش کرولا منتشر کرده است. البته این اثر دقیقاً همان روایت های انیمیشن اصلی را تکرار نمی کند و رویکرد جدیدی را در پیش می گیرد. در این مقاله قصد داریم نگاهی مستقیم به فیلم اکشن کاروئلا بیندازیم. به تماشای فیلم کرولا همراه با دنیای بازی ادامه دهید.

دو سه سال پیش فیلم "من تونیا هستم" درباره او منتشر شد ، داستانی درباره یک اسکیت باز. فیلم زندگینامه ای براساس زندگی نانسی کرگان. این فیلم یکی از بهترین منتقدان سال بود و کلی درباره آن صحبت کرد. تاریخچه و موقعیت این اسکی باز بسیار جالب بود و توجه همه را به خود جلب کرد. اما این نقطه شروع ژیلسپی نبود. او بیشتر با فیلم لارس و دختر واقعی شناخته شده است. یک کمدی سیاه مستقل آمریکایی که اکران نشد اما نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی شد و همچنین در گلدن گلوب ظاهر شد.

 

کرولا یک فیلم کمدی و جنایی است که در سن PG-13 منتشر شد. ما در طول چند سال گذشته بسیاری از اقتباس های دیزنی را دیده ایم که صادقانه آنها را دوست نداشتند. در حقیقت ، دیزنی در ارائه مواردی غیر از آثار کلاسیک خود کمی محافظه کار است و ترجیح می دهد همان فرمول های قدیمی را به صورت چهره به چهره در اجراهای زنده خود اعمال کند. در واقع ، طبق گفته بازیکنان ، نباید از تیم برنده استفاده شود. البته تکرار همان ایده های قبلی معمولاً به دیزنی کمک می کرد و او می توانست از خلاقیت های اخیر خود سود خوبی کسب کند.

 

آنچه درباره فیلم اکشن کرولا می دانیم این است که این فیلم در دهه 1970 در لندن اتفاق می افتد. داستان درست زمانی اتفاق می افتد که پانک راک در میان جوانان محبوب شد و انقلابی در صنعت مد ایجاد کرد.

 

برخلاف فیلم شخصیت شیطانی داستان زیبای خواب ، مالفیسنت ، که همچنان روی داستان کلاسیک او تمرکز دارد ، کرولا با زیرکی از داستان اصلی فاصله می گیرد. این فیلم اولین بار در سال 1961 بر اساس رمان 101 سگ خالدار دودی اسمیت فیلمبرداری شد که در دهه 1950 نوشته شده بود و در دهه 1970 مردم را به Corolla معرفی کرد. اکنون ، این فیلم جدید ، با پرتره های چشم نواز و رنگارنگ خود ، داستان یک جوان استلا (با بازی Tipper Seyfert Cleveland در نوجوانی) را روایت می کند که یک کرولا می شود و زندگی شیطانی و شرارت را در ترسناک ترین خانه مد جهان آغاز می کند . لندن بسیار شلوغ است.

در ابتدای فیلم ، استلا ، هوراس و جاسبار با سرقت های کوچک ، به تدریج دامنه خود را گسترش داده و به یک سارق حرفه ای تبدیل می شوند. اما سرانجام وقت آن فرا رسید که استلا آرزوی قدیمی خود را برآورده کند و وارد دنیای مد شود. البته او برای تحقق این رویا ابتدا باید به نحوی در دم و دستگاه طراح بزرگ لباس ، بارونس فون هلمن نفوذ کند. البته او با کار دشواری روبرو نیست. دو همدرد دلسوز و بصیر او با تهیه یک برگه رزومه جعلی که روی آن مهر شده بود ، او را به آنجا فرستادند. وقت آن است که استلا از آنها جدا شود و آرزوی خود را به واقعیت تبدیل کند. بدون اطلاع از جاسپر و هوراس ، این شروع تحول ترسناک استلا است.

 

شخصیت کرولا در این کارتون زنی میانسال بود که بی بند و باری داشت و دارای دو خواهرزاده و برادرزاده احمق بود که قربانیان وی بودند. در دیگر آثار یافت شده ، کرولا تقریباً همان زن بود و حتی در نسخه زنده دهه نود ، که در آن نقش این شخصیت را "گلن کلوز" بازی می کرد ، روحیه شخصیت کارتونی همچنان حفظ شده و کمی تغییر کرده است. بود.

 

کرولا آرتی در جایی از فیلم می گوید: "مردم باید به یک شخص شرور ایمان داشته باشند و من خوشبختانه این خلا را پر خواهم کرد." این دیالوگ ژیلسپی در کرولا قسمت دیگری از استراتژی هوشمندانه فیلم را توضیح می دهد. وقتی کرولا در مهمانی بارونس با لباس خیره کننده سیاه و سفید خالدار خود ظاهر می شود ، جای تردید است که او می توانست لباس جدید خود را از سگهای بارونس بدوزد. ژیلسپی هوشمندانه شرایط را به گونه ای طراحی می کند که فکر می کنیم شاید کرولا واقعاً این کار را کرده است. این با توجه به اطلاعاتی که از کرولا دریافت کرده ایم بعید نیست.

 

استلا عاشق استفاده از پوست حیوانات در لباس هایش است و به ویژه به پوست سگ های لکه دار علاقه مند است. او بر روی پوست این نژاد تا مرز جنون می رود و هیچ چیز نمی تواند او را متوقف کند. در پایان ، استلا تبدیل به یک شرور بی رحم و ترسناک می شود که از او با نام کرولا یاد می کنیم. همانطور که گفته شد ، داستان این فیلم 20 سال قبل از 101 سگ خالدار اتفاق می افتد.

 

شخصیت کرولا در فیلم به اندازه کافی پردازش شده است و ما می توانیم با او ارتباط برقرار کنیم. متأسفانه شخصیت های فرعی داستان مانند دو دوست کرولا نتیجه نگرفتند. به طور کلی می توان گفت که ژیلسپی ترجیح داد بیشتر وقت خود را در این فیلم با معرفی کرولا بگذراند و در این بین از شخصیت های دیگر غافل شد. آنتاگونیست داستان ، بارونس ، نیز دارای یک شخصیت تک بعدی است و شخصیتی کاملاً بد است.